جدول جو
جدول جو

معنی نیک مزاجی - جستجوی لغت در جدول جو

نیک مزاجی
(مِ)
نیکومزاجی. دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی. خوش مشربی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نیک مزاجی
دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی خوش مشربی
تصویری از نیک مزاجی
تصویر نیک مزاجی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
خوش خوئی. خوش مشربی. نیک محضری
لغت نامه دهخدا
(مِ)
خوش خوی. خوش مشرب. (ناظم الاطباء) ، آنکه دارای مزاج سالمی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زُ مِ)
ملایم طبعی. نرم خوئی، رقت قلب. زودرنجی. حساسیت:
اگر دانستمی نازک مزاجیهای طبعش را
درون سینه پای آه را زنجیر می کردم.
؟ (از آنندراج).
بس که از نازک مزاجی بی دماغم کرده اند
می برد از خویش موج چین پیشانی مرا.
جودت هندی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
زندگانی مرفه داشتن، خوش گذرانی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نیک مزاج. (فرهنگ فارسی معین). نیک محضر. خوش محضر. خوش مشرب
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکو مزاجی
تصویر نیکو مزاجی
دارای مزاج سالم بودن، خوش خویی خوش مشربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک مزاج
تصویر نیک مزاج
نیکسرشت نیکنهاد آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک مزاجی
تصویر نازک مزاجی
ملایم طبعی نرم خویی، حساسیت زودرنجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک معاشی
تصویر نیک معاشی
زندگای مرفه داشتن، خوش گذرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو مزاج
تصویر نیکو مزاج
آنکه دارای مزاج سالمی است، خوش خوی خوش مشرب
فرهنگ لغت هوشیار
حساسیت، زودرنجی، نازک مشربی، نرم خویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خشک مغزی، خشکی
دیکشنری اردو به فارسی